نظریه شرطی سازی پاولف
آنچــه امروز به نظریه ی شرطی سازی پاسخگر، کلاسیک یا پاولفی شهـــرت دارد از پژوهشهای دانشمند روسی به نــام ایـوان پترویچ پاولف است که در آغاز قرن بیستم میلادی انجام گرفت . پاولف پژوهش های اولیه خود را با بازتاب ها و تاثیر تجارب یادگیری بر آنها انجام داد بنا به تعریف ، بازتاب به رابطه ساده بین یک پاسخ عضلانی یا غددی و محرکی که از طریق تاثیر گذاری بر یکی از اعضای حسی آن پاسخ را تولید می کند گفته می شود .
در اینجا پیشنهادی را که وولفولک (1978) با الهام از نظریه شرطی سازی در کتاب روان شناسی پرورشی خود برای مقابله با اضطراب امتحان ارائه شده است را نقل می کنیم :
اگر دانش آموزان شما با دیدن ورقه امتحانی دچار اضطراب می شوند و این اضطراب عملکرد آنها را تضعیف می کند ابتدا برای مدتی به طور روزانه تعدادی امتحان که نمره آنها را به حساب نمی آورید به دانش آموزان بدهید اگر متوجه شدید که از اضطراب آنها کاسته شد و عملکردشان بهبود یافت ، امتحان روزانه را به امتحانات هفتگی تبدیل کنید اگر باز هم متوجه شدید که این تدبیر تدریجا سبب کاهش ترس و اضطراب دانش آموزان شد و عملکردشان را به نحو چشمگیری بهبود بخشید به این کار ادامه دهید و نمره ی دانش آموزان را در این امتحانات به حساب آورید .
شرطی کردن کلاسیک گاهی برای توضیح یادگیری پاسخ های هیجانی مفید است. از این رو معلمان باید بداننددر مدرسه چه چیز با چه چیز جفت می شود تا موقعیت هایی را که هیجان های مثبت ایجاد می کند افزایش دهند و موقعیت هایی را که احساسات منفی بوجود می آورد کاهش دهند .
رفتارگرایی واتسون بر این اصل مبتنی است که یادگیری حاصل شرطی شدن کلاسیک بازتاب های ساده می باشد . می توان واتسون را طرفدار وجود بازتاب های شرطی و محیط نگری دانست ، عقیده به این که تفاوت های فردی حاصل تجربه است نه وراثت . نظریه شرطی شدن کلاسیک واتسون ممکن است به توضیح یادگیری بعضی نگرش ها و واکنش های هیجانی و نیز بعضی مهارت های ساده کمک کند .
به نظریه گاتری نظریه یـادگیری یک کوششی گفته که مبتنی است بر تداعی از طریق مجـاورت . گاتری معتقد بود که عادت ها هرگز از بین نمی روند اما می توانند به سه روش جای خود را به عادت های دیگری بدهند :
روش آستانه ، روش خستگی و روش محرک های نا همساز :
ثرندایک با ارئه قانون اثر مفهوم تقویت را به نظریه یادگیری وارد کرد . قانون اثر می گوید : پاسخ هایی که رضایت در پی داشته باشند با محرک هایی که پیش از آنها آمده است پیوند می یابند .از نظر ثرندایک یادگیری عبارت است از حـک شدن پیـوند های محرک – پاسخ ، فراموشی عبارت است از زدوده شدن پیوندها .
انتخاب پاسخ تحت تاثیر تقویت قبلی است ، اما وقتی یادگیری قبلی وجود نداشته باشد به صورت آزمایش و خطا خواهد بود . انتخاب پاسخ هایی که آزموده می شود ممکن است تحت تاثیر آمایه ، عناصر غالب باشد . به نظر ثرندایک ، یکی از هدف های مهم تعلیم و تربیت ، آموزش به منظور انتقال ( تعمیم ) و تاکید بر روابط میان مفاهیم است . وی همچنین بر اهمیت آمادگی دانش آموزو تقویت تاکید می کرد و قبول داشت که تنبیه تاثیرمحدودی دارد .
گام ها و راه های تغییر یا اصلاح برنامه ی درسی:
گفته شده است که : با تغییر نیازها و رجحان های دانش آموزان برنامه ریزان و رهبران آموزشی باید در محدوده ی زمانی منطقی ، تطبیق های لازم را در برنامه ی درسی انجام دهند .
از آنجا که فرصت در اختیار برای اصلاح برنامه های رسمی ، به طور معمول ، بسیار کم است و هزینه های زیادی را هم در بر دارد ، پیشنهاد قابل اعمال آن است که از نظر سوزا پیروی کنیم و برنامه های جدید را بر مبنای واحد های معلم – دانش آموز پرداخته تنظیم کنیم .
این روش هم مقرون به صرفه تر و کم هزینه تر است و هم می توان به طور دوره ای آن را تجدید نظر کرد.
راههای متعدد و گوناگونی برای اصلاح برنامه ی درسی وجود دارند.
روشی که سوزا پیشنهاد می کند و به عقیده ی او متناسب با رجحان های یادگیری دانش آموزان قرن بیست و یکم و در جهت تامین نیاز های آنان است ، بر مبنای سه راهبرد استوار است که از علم عصب شناختی برگرفته شده و عبارت اند از:
• حذف مطالب غیر لازم و زائد:
• « به دلایلی نامعلوم ، ما از قانون نانوشته ای در حرفه ی آموزشی خود پیروی می کنیم که طی تمام مدت تاریخ برنامه ریزی درسی ، ما را از حذف هر مطلبی منع کرده است.
• بنابر این اولین گام در تجدید نظر و اصلاح برنامه ی درسی این است که خود را از شر مطالب غیر لازم و زائد خلاص کنیم.»
• پیوند عناصر مرتبط با هم:
• پیوند دادن توسط حافظه ی فعال صورت می گیرد که یک مجموعه داده را به عنوان یک مورد واحد می پذیرد.
• هر اندازه شخص بتواند در یک زمینه اطلاعات بیشتری را به هم بپیوندد ، به همان اندازه در حل مسائل مجرب تر می شود.
در جریان تجدید نظر یا اصلاح برنامه ی درسی ، ویژگی های شاخص همه ی مفاهیم مورد یادگیر ی باید مشخص شود و هر کجا مفهومی معرفی می شود ، باید ویژگی های بارز و شاخص آن ها به صورت یک جزء غیر قابل تفکیک ارائه شود.
این هفت بنای باستانی از آن جهت برای مردم بسیار عجیب به نظر می رسند که انسانهای قدیم آنهارا با کمک ابزارهای بسیار ابتدایی بنا نهاده اند وکاری ما فوق دانش روزگار خود انجام داده اند.
اهرام مصر
ساختن اهرام در سرزمین مصر به فرمان فرعونها از سه هزار سال قبل ازمیلاد مسیح آغاز شد (حدود 5000 سال قبل) وآخرین آنها در سال 1800 قبل ازمیلاد به پایان رسید هر فرعون برای خود هرمی می ساخت تا آرامگاه ابدی او باشد تا به اعتقاد مصریان زمانی که روح به بدن پادشاه برمیگردد بتواند در بدن اوکه مومیایی می شد جای بگیرد وفرعون د وباره بتواند زندگی را ازسر بگیرد وبه همین علت معمولا بدن مومیایی شده فرعون را تابوتی که به شکل صورت او ساخته شده بود قرار می داد ند ودر کنارش مجموعه ای ازلوازم زند گی - خوراک - پوشاک و حتی کشتی اختصاصی اش را دفن می کردند هر هرم طی دهها سال و توسط صد ها هزار برده ساخته می شد.
نتایج ارزشیابی کیفی برای دانشآموزان
- اعتماد به نفس دانشآموزان را افزایش داده و در آن ها علاقه ایجاد می کند .
- حس تعامل ، هم فکری و هماندیشی برای کسب مهارتهای اساسی در فراگیران ایجاد می کند .
- مانع بروز احساسهای منفی مانند سرخوردگی- شکست – ناامیدی- و دلتنگی در دانشآموزان میشود.
- موقعیتی مناسب جهت اندیشیدن دانشآموزان فراهم میکند.
نتایج ارزشیابی کیفی برای معلم
- به معلم امکان اصلاح و تعدیل برنامههای تدریس را میدهد.
- معلم در مییابد که دانشآموزان چه میدانند، چه میتوانند انجام دهند و کجا دچار بد فهمی شدهاند.
- امکان ابداع و نوآوری در جریان تدریس توسط معلم را افزایش می دهد .
هفت حس:
بر اساس تعلیمات باستانی، روح انسان یا “بدن مقدس درون” او مرکب از هفت خاصیت است که هر یک تحت تاثیر یکی از سیارات هفتگانه اند. آتش موجب زندگی، خاک به وجود آورنده توانایی احساس کردن، آب موجب قدرت بیان، هوا حس چشایی، مه موجد حس بینایی، گلها به وجود آورنده حس شنوایی و باد جنوب به وجود آورنده حس بویایی هستند
هفتمین پسر از هفتمین پسر:
همانطور که گفتیم، هفت جادویی ترین اعداد است و در معرفت قومی، هفتمین فرزند پسر از هفتمین پسر یک خانواده با نیروهای قدرتمند جادویی و شفادهندگی متولد میشود. او پیشگو است و میتواند طلسمهای قدرتمندی را اجرا کند و میتواند با نهادن دست خود بر بدن افراد رنجور، آنان را شفا دهد .
عجایب هفتگانه قرون وسطی:
1- آمفی تئاتر روم
2- کاتاکومبهای (سرداب) اسکندریه، مصر
3- دیوار بزرگ چین
4- استون هنج در ویلتشایر انگلستان
5- برج کج پیزا
6- برج چینی (از جنس چینی ) نانکینگ چی
7 - مسجد ایا صوفیه در استانبول
هفت طبقه بهشت :
اساس آیات قرآن و مفسران احادیث، بالاترین درجه سعادت معنوی، ورود به طبقه هفتم بهشت است.
مسلمانان به وجود هفت طبقه یا مرحله آمرزش و بهشتی شدن اعتقاد دارند. این طبقات هفتگانه همانهایی هستند که حضرت محمد(ص) در شب معراج خود سوار بر “براق” آنها را طی نموده است .
هفت گناه کبیره:
هفت گناه کبیره، گناهانی هستند که در زمان تاریخ بسیار قدیم رهبانیت مسیحی مشخص شده و در قرن ششم میلادی توسط پاپ گرگوری اول یا گرگوری کبیر در یک دسته قرار گرفته اند. این گناهان عبارتند از : تکبر، طمعکاری، شهوت –در معنای تمایل بیش از حد یا نامشروع جنسی، حسادت، شکم پرستی که معمولا مستی نیز در آن منظور میشود و تنبلی. هفت گناه کبیره از موضوعات مورد علاقه در وعظ و خطابه ها، نمایشنامه های اخلاقی و هنر اروپای قرون وسطا بوده است .
هفت کلمه آخر:
هفت کلمه آخر، به آخرین جمله حضرت عیسی بر صلیب اشاره دارد. این کلمات از این قرارند: ” خدای من، چرا مرا به خود واگذاشتی؟
بنا به تقویم مغرب زمین 7/7/2007روزی بسیار بسیار جالب است. این روز که هفتم جولای دوهزار و هفت نام دارد، هنگامی که به این شکل 7/7/07 نوشته میشود، ماهیت جادویی خود را نشان میدهد.
در این روز که از نظر شمار فراوانی از افراد، خوش یمن ترین روز ممکن شناخته میشود، از شدت برگزاری مراسم عروس، رکورد شکن شده و مسئولین برگزاری مراسم ازدواج نمی دانستندچگونه از عهده این تعداد فراوان جشن در یک شب، بر خواهند آمداز طرفی این روز، روزی عالی برای دارندگان کازینو در لاس وگاس و سایر نقاط “قمارخیز” جهان بود. چرا که در قمار، قرار گرفته سه عدد 7 در کنار هم به معنای برنده شدن است و آزمودن بخت در روز 7 ماه 7 سال 7، دیگر چه شود! اما به راستی چرا عدد 7 از این همه قدر و منزلت برخوردار است؟
جادوی هفت
هفت، از ترکیب دو عدد سه و چهار ایجاد شده است که بنابر حکمت فیثاغورثی و زمانی بسیار دورتر از آن، اعدادی خوش یمن شناخته میشدند. به عقیده بابلیان، مصریان و تمدنهای باستانی دیگر، به وجود 7 سیاره مقدس اعتقاد داشتند. در زبان عبری لغت قسم خوردن، به طور تحت اللفظی به معنای قرار گرفتن تحت نیروی 7 چیز است که برگرفته از هفت میشی است که در پیمان میان ابراهیم نبی و ابی ملک در بیرشیبا به آن اشاره شده است. .
هرودوت نیز به یک قسم عربی اشاره کرده که در آن هفت سنگ به خون آغشته میشوند. آفرینش جهان در هفت روز انجام شده، هفته هفت روز دارد، هفت حسن خداداد، هفت گناه کبیره، هفت مرحله در زندگی انسان، هفت طبقه بهشت و جهنم و مثالهای بیشمار دیگری در میان ادیان، ملل و اعصار مختلف از جمله مصادیق حضور جادویی عدد 7 در زندگی و مرگ انسانها هستند.
تعدادی از مشهورترین 7 های جهان از این قرارند:
هفت علم انسانی:
(علوم سبعه طبقه بندی آزاد موضوعاتی که از قرن پنجم میلادی به بعد، دربرگیرنده برنامه آموزشی غرب در قرون وسطا بود. به نظر میرسد که نام “علوم انسانی” برگرفته از رساله “سیاست” ارسطو باشد که در آن از “شاخه هایی از دانش که شایسته انسان آزاد است”، یعنی دانش اولیه ای که برای یک شهروند با تحصیلات مناسب لازم است، سخن گفته است. این علوم عبارتند از علوم سه گانه : دستور زبان (ادبیات)، علم بیان و دیالکتیک (مباحثه و مکالمه) و علوم چهارگانه که پیشرفته تر بوده و از این قرارند: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم
عجایب هفتگانه طبیعی:
کوه اورست در مرز نپال و چین، آبشار ویکتوریا در آفریقا، گرند کنیون Grand Canyonآمریکا، ساحل مرجان بزرگ استرالیا، سپیده دم شمالی قطب شمال، آتشفشان پاریکوتین aricutinدر مکزیک و بندر ریو دوژانیرو برزیل
هفت مرد فرزانه:
نامی که در سنت یونانی به هفت تن از سیاستمداران، قانونگذاران و فیلسوفان قرن 7 و 6 قبل از میلاد داده شد. این فرزانگان عبارتند از: سولون قانون گذار یونانی، تالس فیلسوف اهل میلتوس، پیتاکوس فرمانده نظامی اهل میتیلن، کلئوبولوس فیلسوف اهل رودس، شیلون اسپارتی از ناظران شاه، بیاس فرزانه ترین هفت فرزانه، اهل پری ین و پریاندر حاکم مستبد کورنتی
هفت دریا:
شامل دریاهای قطب شمال و قطب جنوب، اقیانوس آرام شمالی و جنوبی، اقیانوس اطلس شمالی و جنوبی و اقیانوس هند
ارزشیابی توصیفی
- فرآیند جمعآوری و تفسیر نظامدار شواهدی است که در نهایت به قضاوت ارزشی با چشمداشت به اقدامی معین بینجامد. (بیبای، 1978)
- رویکردی که به وسیلة آن معلم تغییرات ایجاد شده در دانشاموزان را با استفاده از ابزارهای مختلف ارزشیابی مانند چک لیست- مشاهده- پوشهکار- مصاحبه- آزمونهای عملکردی و ... بررسی کرده و به صورت مشروح براساس شاخصهای پیشرفت و با اهداف از پیش تعیین شده به اطلاع دانشآموزان و والدین آنها میرساند.
ویژگی ارزشیابی توصیفی
- وجود تنوع ابزار ارزشیابی
- توانایی لازم برای یادگیری مادامالعمر
- توجه به اصل مشارکت و فعالیتهای گروهی
- ارایه بازخورد به منظور پیشبرد یادگیری
- بهرهگیری از یافتههای جدید تدریس و ارزشیابی کیفی برای گسترش راهبردهای یاددهی – یادگیری
- مقایسه دانشآموز با عملکرد قبلی خودش
- ایجاد فرصت برای رشد و خلاقیت
- کاهش اضطراب و رقابت در بین دانشآموزان
لزوم تغییر در برنامه های درسی:
ذهنیت و انتظارات دانش آموزان امروزی از درس و برنامه ی مدرسه ، متفاوت است.
انتظار این است که مدرسه های امروز از روش های چند حسی برای آموزش بهره گیرند و با استفاده و کمک فناوری روز ، فرایند یاددهی – یادگیری را پیش ببرند.
دانش آموزان امروز انتظار دارند در فرایند یاددهی – یادگیری به طور فعال مشارکت داشته باشند، عواطف و احساساتشان با موضوعات مورد یادگیری گره بخورد و خواسته ها و امیال و نیاز هایشان در تهیه و تدوین برنامه های درسی در نظر گرفته شود.
در حالی که شاهدیم ، حتی امروز در مدرسه ها و کلاس ها ی درسی شیوه های سخن رانی و استفاده از کلام ، ابزار اصلی یاددهی هستند و کمتر از وسائل دیداری و شنیداری و عملی برای آموزش و یادگیری استفاده می شود و دانش آموزان برای مدت زمان طولانی مجبور به نشستن پشت میز های بی روح هستند و حرکت آن ها منحصر به زمان تغییر کلاس درس و یا زمان استراحت میان دو کلاس است.
از آنجا که دانش آموزان در مدرسه های امروزی از آزادی یادگیری متناسب با دریافت های ذهنی مغز خویش و محیط برخوردار نیستند و با هیچ گونه نوآوری مواجه نمی شوند ، و ارتباطی میان مطالب مورد یادگیری نمی بینند و در بسیاری موارد ، حتی محتوای برنامه درسی را متناسب با نیاز های خود نمی پندارند ، مکرر این سوال را تکرار می کنند که چرا باید این مطالب را یاد بگیریم؟
نکته ی قابل توجه این است که این گونه از دانش آموزان به هیچ وجه با مشکل یادگیری مواجه نیستند ، بلکه به دلیل غیر منعطف بودن برنامه های مدرسه دچار بیزاری از یادگیری شده اند و برنامه های درسی رایج را مطابق با مغز ها و ذهن های تغییر یافته ی خویش نمی بینند.
درک این واقعیت بسیار مهم است که امروزه ، دوران بنشین ، ساکت باش ، حرف نزن و فقط گوش کن و مغزت را از شنیده ها پر کن ، گذشته است .
روش های یاددهی دیروزی برای دانش آموزان امروز کار ساز نیست.
تاثیرات محیطی ناشی از تغییرات سریع اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و فناوری ، از زمان طفولیت بر شکل گیری شبکه های مغزی این دانش آموزان اثر گذاشته است و رجحان های حسی آن ها تحت تاثیر همان عوامل پدیدار شده اند.
به قول سوزا، « چرا به جای تاسف خوردن به این مغزهای جدید ، برنامه درسی و روش آموزشمان را به نحوی تغییر نمیدهیم تا خدماتما ن برای دانش آموزانمان معنا دار باشند؟».
« رهبران آموزشی ، برنامه ریزان درسی در موقعیت منحصر به فرد ی قرار دارند که می توانند چنان تطابق و سازگاری شایسته ای را در مدرسه ها و کلاس ها ی درس به وجود آورند که بتوانند این مغز های در حال تغییر را به آرامش و پرورش لازم برساند.»
از آنچه گفته شد ، می توان چنین نتیجه گرفت که هر قدر در باره ی مغزهای تازه ی امروز و نحوه ی یادگیری آن ها ، بر مبنای پژوهش های علمی ، فهم بهتر و بیشتری به دست آوریم، به همان اندازه باید در باره ی این که چه چیزی را آموزش می دهیم ، چگونه آ ن را آموزش می دهیم ، تجدید نظر کنیم .
برنامه های درسی امروز باید هماهنگ با تغییر مغز ها تغییر یابند تا بتوانند مدرسه ها را به صورت مکان هایی مهیج و پویا برای یادگیری سازگار با مغز دانش آموز امروزی مجهز سازند و دانش آموزان را به شرکت و حضور در آن به عنوان محل مناسب و سازگار با استعداد ، علاقه و گرایش های خود ترغیب کنند؛ محلی که با دنیای متعلق به دانش آموز امروزی هم خوانی و هم نوایی داشته باشد .
بدون شک ، برنامه ی درسی و سازمان دهی آن مهم ترین عامل در ایجاد این تغییر است.
برترى یا رجحان نیمکره ای :
نتایج پژوهشهاى بیشمار در علم عصب شناسى و مطالعات مغزى نشان داده است که بیشتر مردم یک نیمکره ى غالب برتر دارند.
این برترى یا رجحان نیمکره اى، به یقین بر توانایی ها، سبک یادگیرى، روشهاى برخورد با قضایا، و در شخصیت افراد تأثیر می گذارد.
حدود برترى یا رجحان نیمکره اى، از حالت خنثی (بدون برترى) تا حالتى متمایل کامل به راست یا متمایل کامل به چپ، دیده شده است.
افرادى که نیمکره ى چپ غالب دارند، بیشتر منطقى و تحلیلگر، سخنور و در حل مسائل ریاضى، متوالى و زنجیره اى، توانمندند.
آنهایى که نیمکره ى راست غالب دارند، در نقاشى و طراحى، تولید و ابداع، تفکرات خوبى دارند و در عین حال که در ریاضیات، درک روابط فضایى و امور انتزاعى توانمند هستند، با چشم و نگاه بیشتر و راحتتر از سخن و کلام با جهان و محیط بیرونى تعامل برقرار می کنند.
برترى یک نیمکره در فرد، به معناى استفاده نکردن از نیمکره دیگر نیست.
بلکه براى انجام کارهاى ساده، افراد از نیمکره اى استفاده می کنند که آن کار را راحتتر انجام می دهد.
اما هنگام انجام تکالیف پیچیده، نیمکره ى غالب رهبرى کار را برعهده می گیرد.
در عین حال که نیمکره ى دیگر نیز به نوعى کمک و درگیر است.
برخوردارى از برترى در یک نیمکره، به معناى نگاه متفاوت به جهان و محیط و محرکهاى آن و در نتیجه تعامل متفاوت با محیط و محرکهاى آن است.
بنابراین چه دانش آموزان، چه معلمان، چه رهبران آموزشى و چه برنامه ریزان درسى، چنانچه از برترى نیمکره اى برخوردار باشند، یعنى نتایج آزمونهاى خاص برترىسنجى نیمکره اى آنها نشانگر برترى آنها در یکى از نیمکره ها باشد، نشانه ى آن است که ویژگی هاى منتسب به کارکردهاى نیمکره ى برتر، ویژگیهای ذهنى آنهاست و بر همه ی عملکردهاى مغزى آنها اثر می گذارد.
افراد داراى برترى یا رجحان نیمکره اى راست، با برخوردارى از ماده ى سفید بیشتر در سلولهاى عصبى نیمکره ى راست خود و نیز با توانایى بهره گیرى از تعاملات دوربردتر از نظر پردازش اطلاعات، گستره ى دید وسیعترى خواهند داشت و به تبع آن، تصویرسازى ذهنى در آنها قوى و مفهوم سازى آسان و گرایشهایى چون کنجکاوى، جستجوگرى، علاقه به کشف راه های ابتکارى، ریسک پذیرى و قبول خطر، برونگرایى و ارجحیت براى مشارکت در انجام کارها، شادى، نشاط و سرزندگى غالب است.