سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خشم، دل حکیم را نابود می کند . و فرمود : هرکس مالک خشم خویش نباشد، مالک خرد خویش نیست . [امام صادق علیه السلام]

*       گام ها و راه های تغییر یا اصلاح برنامه ی درسی:

*    گفته شده است که : با تغییر نیازها و رجحان های دانش آموزان برنامه ریزان و رهبران آموزشی باید در محدوده ی زمانی منطقی ، تطبیق های لازم را در برنامه ی درسی انجام دهند .

*    از آنجا که فرصت در اختیار برای اصلاح برنامه های رسمی ، به طور معمول ، بسیار کم است و هزینه های زیادی را هم در بر دارد ، پیشنهاد قابل اعمال آن است که از نظر سوزا پیروی کنیم و برنامه های جدید را بر مبنای واحد های معلم دانش آموز پرداخته تنظیم کنیم .

*    این روش هم مقرون به صرفه تر و کم هزینه تر است و هم می توان به طور دوره ای آن را تجدید نظر کرد.

*    راههای متعدد و گوناگونی برای اصلاح برنامه ی درسی وجود دارند.

*    روشی که سوزا پیشنهاد می کند و به عقیده ی او متناسب با رجحان های یادگیری دانش آموزان قرن بیست و یکم و در جهت تامین نیاز های آنان است ، بر مبنای سه راهبرد استوار است که از علم عصب شناختی برگرفته شده و عبارت اند از:

         حذف مطالب غیر لازم و زائد:

         « به دلایلی نامعلوم ، ما از قانون نانوشته ای در حرفه ی آموزشی خود پیروی می کنیم که طی تمام مدت تاریخ برنامه ریزی درسی ، ما را از حذف هر مطلبی منع کرده است.

         بنابر این اولین گام در تجدید نظر و اصلاح برنامه ی درسی این است که خود را از شر مطالب غیر لازم و زائد خلاص کنیم.»

         پیوند عناصر مرتبط با هم:

         پیوند دادن توسط حافظه ی فعال صورت می گیرد که یک مجموعه داده را به عنوان یک مورد واحد می پذیرد.

         هر اندازه شخص بتواند در یک زمینه اطلاعات بیشتری را به هم بپیوندد ، به همان اندازه در حل مسائل مجرب تر می شود.

در جریان تجدید نظر یا اصلاح برنامه ی درسی ، ویژگی های شاخص همه ی مفاهیم مورد یادگیر ی باید مشخص شود و هر کجا مفهومی معرفی می شود ، باید ویژگی های بارز و شاخص آن ها به صورت یک جزء غیر قابل تفکیک ارائه شود.



  

لزوم تغییر در برنامه های درسی:

*    ذهنیت و انتظارات دانش آموزان امروزی از درس و برنامه ی مدرسه ، متفاوت است.

*    انتظار این است که مدرسه های امروز از روش های چند حسی برای آموزش بهره گیرند و با استفاده و کمک فناوری روز ، فرایند یاددهی یادگیری را پیش ببرند.

*    دانش آموزان امروز انتظار دارند در فرایند یاددهی یادگیری به طور فعال مشارکت داشته باشند، عواطف و احساساتشان با موضوعات مورد یادگیری گره بخورد و خواسته ها و امیال و نیاز هایشان در تهیه و تدوین برنامه های درسی در نظر گرفته شود.

*    در حالی که شاهدیم ، حتی امروز در مدرسه ها و کلاس ها ی درسی شیوه های سخن رانی و استفاده از کلام ، ابزار اصلی یاددهی هستند و کمتر از وسائل دیداری و شنیداری و عملی برای آموزش و یادگیری استفاده می شود و دانش آموزان برای مدت زمان طولانی مجبور به نشستن پشت میز های بی روح هستند و حرکت آن ها منحصر به زمان تغییر کلاس درس و یا زمان استراحت میان دو کلاس است.

*    از آنجا که دانش آموزان در مدرسه های امروزی از آزادی یادگیری متناسب با دریافت های ذهنی مغز خویش و محیط برخوردار نیستند و با هیچ گونه نوآوری مواجه نمی شوند ، و ارتباطی میان مطالب مورد یادگیری نمی بینند و در بسیاری موارد ، حتی محتوای برنامه درسی را متناسب با نیاز های خود نمی پندارند ، مکرر این سوال را تکرار می کنند که چرا باید این مطالب را یاد بگیریم؟

*    نکته ی قابل توجه این است که این گونه از دانش آموزان به هیچ وجه با مشکل یادگیری مواجه نیستند ، بلکه به دلیل غیر منعطف بودن برنامه های مدرسه دچار بیزاری از یادگیری شده اند و برنامه های درسی رایج را مطابق با مغز ها و ذهن های تغییر یافته ی خویش نمی بینند.

*    درک این واقعیت بسیار مهم است که امروزه ، دوران بنشین ، ساکت باش ، حرف نزن و فقط گوش کن و مغزت را از شنیده ها پر کن ، گذشته است .

*    روش های یاددهی دیروزی برای دانش آموزان امروز کار ساز نیست.

*    تاثیرات محیطی ناشی از تغییرات سریع اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و فناوری ، از زمان طفولیت بر شکل گیری شبکه های مغزی این دانش آموزان اثر گذاشته است و رجحان های حسی آن ها تحت تاثیر همان عوامل پدیدار شده اند.

*    به قول سوزا، « چرا به جای تاسف خوردن به این مغزهای جدید ، برنامه درسی و روش آموزشمان را به نحوی تغییر نمیدهیم تا خدماتما ن برای دانش آموزانمان معنا دار باشند؟».

*    « رهبران آموزشی ، برنامه ریزان درسی در موقعیت منحصر به فرد ی قرار دارند که می توانند چنان تطابق و سازگاری شایسته ای را در مدرسه ها و کلاس ها ی درس به وجود آورند که بتوانند این مغز های در حال تغییر را به آرامش و پرورش لازم برساند.»

*    از آنچه گفته شد ، می توان چنین نتیجه گرفت که هر قدر در باره ی مغزهای تازه ی امروز و نحوه ی یادگیری آن ها ، بر مبنای پژوهش های علمی ، فهم بهتر و بیشتری به دست آوریم، به همان اندازه باید در باره ی این که چه چیزی را آموزش می دهیم ، چگونه آ ن را آموزش می دهیم ، تجدید نظر کنیم .

*    برنامه های درسی امروز باید هماهنگ با تغییر مغز ها تغییر یابند تا بتوانند مدرسه ها را به صورت مکان هایی مهیج و پویا برای یادگیری سازگار با مغز دانش آموز امروزی مجهز سازند و دانش آموزان را به شرکت و حضور در آن به عنوان محل مناسب و سازگار با استعداد ، علاقه و گرایش های خود ترغیب کنند؛ محلی که با دنیای متعلق به دانش آموز امروزی هم خوانی و هم نوایی داشته باشد .

*    بدون شک ، برنامه ی درسی و سازمان دهی آن مهم ترین عامل در ایجاد این تغییر است.


  

برترى یا رجحان نیمکره     ای :

*    نتایج پژوهشهاى بیشمار در علم عصب شناسى و مطالعات مغزى نشان داده است که بیشتر مردم یک نیمکره ى غالب برتر دارند.

*    این برترى یا رجحان نیمکره اى، به یقین بر توانایی ها، سبک یادگیرى، روشهاى برخورد با قضایا، و در شخصیت افراد تأثیر می گذارد.

*    حدود برترى یا رجحان نیمکره اى، از حالت خنثی (بدون برترى) تا حالتى متمایل کامل به راست یا متمایل کامل به چپ، دیده شده است.

*    افرادى که نیمکره ى چپ غالب دارند، بیشتر منطقى و تحلیلگر، سخنور و در حل مسائل ریاضى، متوالى و زنجیره اى، توانمندند.

*    آنهایى که نیمکره ى راست غالب دارند، در نقاشى و طراحى، تولید و ابداع، تفکرات خوبى دارند و در عین حال که در ریاضیات، درک روابط فضایى و امور انتزاعى توانمند هستند، با چشم و نگاه بیشتر و راحتتر از سخن و کلام با جهان و محیط بیرونى تعامل برقرار می کنند.

*    برترى یک نیمکره در فرد، به معناى استفاده نکردن از نیمکره دیگر نیست.

*    بلکه براى انجام کارهاى ساده، افراد از نیمکره اى استفاده می کنند که آن کار را راحتتر انجام می دهد.

*    اما هنگام انجام تکالیف پیچیده، نیمکره ى غالب رهبرى کار را  برعهده می گیرد.

*    در عین حال که نیمکره ى دیگر نیز به نوعى کمک و درگیر است.

*    برخوردارى از برترى در یک نیمکره، به معناى نگاه متفاوت به جهان و محیط و محرکهاى آن و در نتیجه تعامل متفاوت با محیط و محرکهاى آن است.

*    بنابراین چه دانش آموزان، چه معلمان، چه رهبران آموزشى و چه برنامه ریزان درسى، چنانچه از برترى نیمکره اى برخوردار باشند، یعنى نتایج آزمونهاى خاص برترىسنجى نیمکره اى آنها نشانگر برترى آنها در یکى از نیمکره ها باشد، نشانه ى آن است که ویژگی هاى منتسب به کارکردهاى نیمکره ى برتر،  ویژگیهای ذهنى آنهاست و بر همه ی عملکردهاى مغزى آنها اثر می گذارد.

*    افراد داراى برترى یا رجحان نیمکره اى راست، با برخوردارى از ماده ى سفید بیشتر در سلولهاى عصبى نیمکره ى راست خود و نیز با توانایى بهره گیرى از تعاملات دوربردتر از نظر پردازش اطلاعات، گستره ى دید وسیعترى خواهند داشت و به تبع آن، تصویرسازى ذهنى در آنها قوى و مفهوم سازى آسان و گرایشهایى چون کنجکاوى،   جستجوگرى، علاقه به کشف راه های ابتکارى، ریسک پذیرى و قبول خطر، برونگرایى و ارجحیت براى مشارکت در انجام کارها، شادى، نشاط و سرزندگى غالب است.

 

   


  

آیا تخصصى شدن کار نیمکره ها به معناى انحصارى بودن کار آنهاست؟

*    پاسخ به سؤال بالا، به طور قطع آرى نیست.

*    هر نیمکره داراى مجموعه اى از کارکردهاى تفکر و پردازش اطلاعات متعلق به خود است، اما این کارکردها همیشه منحصر به آن نیمکره نیست.

*    براى انجام دادن بعضى کارهاى ساده، در هر یک از دو نیمکره، امکان انجام کار وجود دارد.

*    اما در موارد انجام کارهاى پیچیده نیز، پردازشهاى جداگانه در هر یک از دو نیمکره، با نیمکره ى مقابل مبادله می شود.

*    همیشه میان هدفهاى دو نیمکره هماهنگى وجود دارد و در اغلب موارد، دو نیمکره کار یکدیگر را کامل میکنند.

*    بدین  ترتیب، فرد از پیوند دادن پردازشهاى دو نیمکره، به درک عمیقترى از موقعیت پردازش شده دست مى یابد.

*    به علاوه، قشر جلویی پیشانى مثل یک رهبر ارکستر، درون دادهاى ممتاز هر یک از مناطق مغز از جمله دو نیمکره را درون یک کل جامع و قابل فهم به هم مى آمیزد.

*    تعبیرها و تفسیرهاى حاصل، در نهایت، شخصیت، منش، روش، خلاقیت و انگیزش فرد را تعریف می کنند.

*    قشر جلویى پیشانى، براى انجام دادن این کار دروندادهاى شخصى را با دروندادهاى جهان بیرونى پیوند می زند و با تحلیل قضایا و ترکیب و تفسیر اطلاعات نهایى، شخص را براى اقدامات بعدى آماده و هدایت می کند.

 


  

 

نیمکره ى راست: 

o       نیمکره ى راست مغز، نیمکره ى اعمال شهودى است، یعنى اطلاعات را بیشتر از طریق تصویر، طرحها، الگوها و ابزارهایى غیر از ابزارهاى کلامى مثل نوشته ها گردآورى میکند. 

o       این نیمکره، زبان را با توجه به بافت و محتواى آن یعنى بیان، به وسیله ى حرکات بدن، حالت قیافه، محتواى هیجانى و احساسى و تنُ و آهنگ صدا تفسیر میکند نه فقط از راه معانى لغوى آن.

o       به علاوه در ادراک فضایى مهارت دارد.

o       مسائل و موارد مرتبط با ادراک فضایى، همه در این نیمکره شکل میگیرند.

o       تشخیص مکانها، صورتها و اشیا نیز توسط همین نیمکره انجام میشود.

o       محل بروز ابتکارات و خلاقیتها نیز در همین نیمکره است.

o       تمام عملیات ارتباطى توسط این نیمکره برقرار می شوند.


  

 

مؤلفه های آموزش سازگا ر با عملکرد مغز 

ساختار و کارکردهای دو نیم کره ی مخ و ارتباط آن ها با یادگیری

پردازش اطلاعات درنیم کره هاى راست و چپ مغز 

نیمکره ى چپ : 

§        نیمکره ى چپ مغز مسئول انجام دادن کارها و اعمال منطقى است؛ 

§        محل انجام اعمال تحلیلى و ارزیابى مطالب به نحو عقلایى. 

§        حوزه ى تکلم توسط همین نیمکره ى چپ اداره می شود. 

§        در این نیمکره است که معناى لغوى کلمات درک میشود، زمان توالى آنها تشخیص داده می شود و کلمات،حروف و اعدادى که به صورت کلمه نوشته میشوند، شناسایى می شوند. 

§        مطالب و موضوعات متوالى و زنجیره اى، توسط همین نیمکره آموخته و ساخته و پرداخته می شوند. 

§        این نیمکره همچنین محل انجام دادن عملیات ریاضى، عملیات مبتنى بر استدلال، به علاوه عملیات معمولى و تکرارى است.